سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

در کلاس ها همیشه عده ای حاضرند و گروهی غایب. کسانی که حاضرند گاهی همه هوش و حواسشان به کلاس و در س ئ گفته های معلم است. آن ها همیشه حرف معلم رامی شنوند، کتاب را دقیق مطالعه می کنند، مطالب را خوب می فهمند و نکات را مهم را یادداشت می کنند.

عده ای هم در کلاس هستند؛ امام فقط دست و پا و جسم آن ها در کلاس است، اما هوش، حواس، فکر، ذهن و خیال آن ها در جای دیگری است. گاهی حتی معلم آهسته از کنارشان عبور میکند یا چند لحظه پشت سر آن ها می ایستد؛ اما آن ها او را نمی بینند.نه اینکه معلم در کلاس نباشد. نه، معلم در کلاس است، اما آن ها او را نمی بینند و حضورش را حس نمی کنند. چرا که آن ها در خیال خود غوطه ورند، هنگام درس، جدول حل میکنند یا به کار دیگری سرگرم هستند.

گاهی حتی معلم به کلاس می آید، میصر برپا میگوید، دانش آموزان می ایستند،اما آن ها هنوز سرگرم بازی و خنده اند.

قصه ی غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز اینگونه است. شاید روز هایی در زندگی مان پیش آمده باشد که آن حضرت کنارمان ایستاده، مارا دیده و حتی ما اورا دیده ایم، اما آنقدر سرگرم بازیگوشی و غفلت بوده ایم که حتی یک لحظه هم فکر نکرده ایم ممکن است کسی کنارمان ایستاده و حتی با ما سخن گفته است، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. بله از نگاه ما او غایب است، چرا که بیشتر مردم دنیا هنوز آمادگی حضور در کلاس انتظار را پیدا نکرده اند، اما روزی که بیشتر آدم ها بیش از آب  تشنه ی محبت او باشند و آمدنش را از خدا بخواهند، خدا او را به همه نشان خواهد داد.

 سلام بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند.اللهم عجل لولیک الفرج


[ شنبه 90/3/28 ] [ 4:21 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

چه معرکه ای بود ناخو دآگاه عنان چشمانم از دستم خارج شده بود.به هر سو که دلش میخواست کشیده میشد.بوی دود و غبار چشمان دلم رامیسوزاند.نمی دانم رنگ دود بود یا ...فضا پراز داغ بود. پر از داغ عزیز، فقط یک جاده بار یک بود و دو یار دو برادر دو همراه که دوسوی جاده بودند امانه انگار یک نفر دیگر هم بود ویک بانوی خسته انگار تمامی غم های عالم در سینه اش بود.اما هیچ نمی گفت، نه ناله ای نه ضجه ای . به نگاهش نگاه کردم. چه صحنه های دردناکی در نگاهش بود.نمی دانم بگویم یانه؟ در نگاهش نور می بینم خدایا این نورها چیستند؟ یک خورشید و هفتاد و دو ماه به دنبال او بالای ....

خدای من؛ چه نامردند، این به اصطلاح مردمان، مگر خورشید را بالای نیزه می کنند.خدای من؛ من تحمل دیدن این همه داغ را تدارم، شاهد این نگاه کیست که این همه را می بیند اما دم نمی زند؟اما نه انگار کلامی دارد در جواب آن دیو صفت که میگفت: دیدی خدا شما را کشت؟ فرمود: و ما را یت الا جمیلا

سرنی در نی نوا می ماند اگر زینب نبود        کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود


[ شنبه 90/3/28 ] [ 1:48 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

 

السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی

ای سلطان خوبان سلام .

ای قلم بی جان با مرکبت جان بده بر این صفحه ی سفید و جاری و یاریم کن چگونه خون رگانم را جاری و فدای یاری آقایم (عج) کنم؟ آقایی که به خاطر گناهان ما بشر شرمنده در پرده ی غیبت و غصه نشسته است و شکسته ترین دلها در زمان و زمانه شده است . چگونه خدایا این سکوت و قفل غیبت شکسته خواهد شد ؟ خدایا ِ آیا کمتر از پیرزن کلاف به دستم که خریدار یوسف بود . خدایا نجاتمان ده از این فاجعه و یاریمان کن تا نور جمال ظهورش را به ناز جان و دل بخریم . آقاجان مولای من . شرمم از این نوشته های بی عملم می آید. ما جز حرف و درد دل چیزی بلد نیستیم یا شاید نمی توانیم فرمان بردار خوبی باشیم و بهانه جوییم . آقایم (عج) اگر لب به سخن بگشایی و از درد دلهایت و غصه هایت بگویی ِ آه جگر سوزت از دست ما خلایق مرغان هوا را کباب خواهد کردِ مولای من ِ هرکسی سنگ صبوری دارد یا چون مولا علی (ع) چاهی دارد ِ یا چون مادرت بیت الخزانی دارد مولای من سنگ صبورت کجاست؟ در کنار قبر مخفی مادرت زهرا(س) ؟ ای تنها زایر و مونس زهرا (س) ِ یادر سجده های پر اشک و آهت ِ یا در لحظه های تنهاییت؟ الهی بمیرم و نبینم ای اشکها امانم دهید با این حال و ذهن پریشان ِ چه بنویسم چه دارم که هیچ ندارم ِ چون آقای مظلومم در فراق و غربت بسر می برد . این چه بلاییست یا چه حکمتی ِ خدایاِ این درد فراق . چرا بد شدیم چرا جریمه شدیم چرا منع از این لیا قت دیدار و ظهور شدیم آن هم از مولایی مهربان از این امام امامت و ولایت دور شدیم خدایا نجاتمان ده. آقا جان به خدا سوگند تنها دعا و آرزویم فرجت بوده و هست و دیگر هیچ نخواهم ای منتقم خون حسین (ع) . امیدم را به امید آمدنت از جمعه ای تا جمعه ای دیگر چشم در راهم. چشمانم را فرش قدومت کنم اگر لایق باشم ای یوسف فاطمه (ع).

                                                                                                                                           (اللهم عجل لولیک الفرج)

استان لرستان – شفیعی


[ دوشنبه 90/3/23 ] [ 9:48 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

همه ما «سرعت گیر» های موجود درخیابان را دیده ایم؛ کار آن ها کم کردن سرعت راننده هایی است که بدون توجه به اطراف و غافلانه در حرکت اند. راننده که به آن ها می رسد گاه تقریبا مجبور به «ایست کامل» و حرکت مجدد می شود.

در نماز هم برخی از ما آن چنان با سرعت حرکت می کنیم که اصلا متوجه نمی شویم؛ کی به انتهای نماز و سلام آن می رسیم!

برای آن که جلوی این سرعت را بگیریم خوب است: در بیان هر «الله اکبر» اندکی «ایست کامل» کنیم و بیش از پیش به معنای آن  ]   که یعنی: خداوند بزرگ تر است [ و به عظمت حق تعالی توجه کنیم و سعی کنیم با این کار، غفلت ها و عدم حضور قلب را از بین ببریم.

این امر عامل بسیار موثر در ایجاد و یا تقویت حضور قلب در نماز است.

برگرفته از کتاب تلنگر محصول موسسه آرامش جاویدان


[ شنبه 90/3/21 ] [ 5:53 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

باب رحمت الهی را گشوده اند، تا من و توئی که از قافله رجبیون جا مانده ایم فرصتی دوباره بیابیم برای پرواز، برای رسیدن و نورانی شدن و شرط نورانی شدن پاکی از تیرگی هاست.

رجب فرصتی است برای تطهیر، فرصتی برای رهایی از آتش خشم الهی

...یا ذالمن و الطول، حرم شیبتی علی النار

و به یقین ریشه تمام تیرگی هایمان کوتاهی در حق امام زمانی است که رضایت او شرط تطهیر ماست...

یا ولی الله إن بینی و بین الله عزوجل ذنوبا لا یأتی علیها إلا رضاکم.

 


[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 3:12 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 252437