سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

 

پرسیدم : چرا بعضی فقیرند و بعضی ثروتمند؟ تبعیض نیست؟  

گفت: فکر می کنی خداوند به بعضی ثروت داده است چون مقام و منزلت داشتند وبعضی را بی چیز کرده است، چون پست و کم ارزش بوده اند؟

فقط نگاه می کردم... سکوت ...

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: اینطور نیست ثروت امانتی است از طرف خدا نزد مردم، ثروتمندان باید با میانه روی زندگی کنند و هر چه از پولشان زیاد آمد به فقراء بدهند و گرنه هر چه خرج می کنند حرام است.

صلی الله علیک یا سیدی صاحب الزمان

آقا اجازه!

دلمان خیلی وقت است که پر است، از خیلی چیزها!

لب به شکایت باز کرده ایم، از این و آن می نالیم. از شرایط سخت زندگی!

از کمبودها و از خیلی چیزهای دیگر...

اما...

امان از زمانی که قوه تفکر انسان از او گرفته شود. آن وقت به جای دنبال راه حل مشکل، همه اش به مشکل فکر می کند!

گاهی اوقات هم برای اینکه مبادا ریشه مشکل به عملکرد خودش برسد شروع می کند به فرافکنی

که تقصیر فلان کس است که اینقدر مشکل داریم، تقصیر فلان ارگان است و...!

غافل از اینکه یک لحظه ترمز کنیم و بایستیم! فکر کنیم!

فکر... تعقل...!

عجب آب حیاتی است این فکر کردن و عاقلانه اندیشیدن!

می آید و می نالد که فلان جنس را خریدم با قیمت گزاف! شاکی است.

یکی نیست بگوید مومن خدا! اگر گران است! پس چطور خریدی؟!

چون نمی تواند ولخرجی کند صدایش درآمده...

کاش رفتارهای مان را کمی بیشتر ارزیابی کنیم.

انسان! واقعا چقدر برنامه های زندگی ات عاقلانه است؟



[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 10:49 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

سلام علی آل یاسین

آقا اجازه! این روزها خیلی حرف ها می زنند. از خیلی چیزها می گویند...!

همه سنگ کار را به سینه می زنند، سنگ کار!

کارهای شان یک رنگ و بویی می دهد. چه بوی تلخی به مشامم رسید!

بوی نفس...  بوی خودخواهی...  بوی منیت...  بوی من!

قرار بود برای شما کار کنیم. نمی دانم اصلا بعضی ها این قرارشان بود یا نه!

اما آن بعضی های دیگر هم که قرارشان این بود، انگار قرارشان با خودشان یادشان رفته است.

دیگر خبری از قرار نیست، فقط خود مانده است. یعنی همان من!

چه زود یادمان رفت که اصلا خودی این وسط نیست. هرچه هست متعلق به شماست...

قرار بود برای آمدن شما تلاش کنیم. برای همان مدینه فاضله ای که بوی شما را می دهد...

چه زود یادمان رفت که اگر در مسئولیت مان نگاه آخرالزمانی نداشته باشیم، خائن هستیم(1)

چه زود یادمان رفت که نمی شود شیعه بود اما منتظر شما نبود.(2)

چه زود یادمان رفت که انتظار، عمل است.(3)

و چه زود یادمان رفت فرمایش شما را که در زمان غیبت شما به آنانی مراجعه کنیم که رنگ و بوی روایت می دهند.

رنگ و بوی شما را...(4)

حالا برای خودمان یلی شده ایم! برای خودمان!

ای کودک کوچک نوپا! تند نرو. یادت نرود که اگر دستت از دست مولایت رها شود کلاهت پس معرکه است!

 

 

(1)صحیفه نور

(2) حضرت امام جواد (سلام الله علیه): قائم ما همان مهدی (سلام الله علیه) است که در غیبتش باید منتظرش شوند  و در ظهورش اطاعتش کنند. او سومی از پسران من است.

(3) رحمه للعالمین صلوات الله علیه: برترین اعمال امت من، انتظار فرج از ناحیه خداوند کشیدن است.

(4) امام عصر سلام الله علیه: و أما الحوادث الواقعه، فأرجعوا فیها إلی رواه أحادیثنا.

 

 

 

 


[ دوشنبه 91/11/23 ] [ 4:55 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

در چنین ایامی بود که حضرت فاطمه علیه السلام بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به ایشان بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.
در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند
. حضرت فاطمه (علیها السلام)در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.
در چنین روزهایی بود که ابوبکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان به وساطتت مولای مهربانی ها امام علی علیه السلام بر بستر حضرت فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. حضرت فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابوبکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام حضرت فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

اما کسی که عیادت او دل خوشی حضرت زهرا شد بالاخره به مدینه آمد و به محض رسیدن به مدینه به دیدار حضرت زهرا سلام الله علیها شتافت و او کسی نبود جز بلال موذن رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم ...

الهی ما را چون بلال گردان ...


[ پنج شنبه 91/11/19 ] [ 12:16 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

جهان در تاریکی و سردی کامل به سر می برد و هیچ کس بوی انسانیت را نمی شناسد. هر جا که قدم می گذاری ترس از هجمه های وحشیانه و تعرض های بی رحمانه افرادی که فقط خود را می بینند و ثروت های بی حد و اندازه شان است و دلهای زنان و کودکان را مالامال از ترس لبریز می کند. هر کس برای رسیدن به قدرت و ثروت خودش دست به هر کاری و هر نوع ستمی می زند در این میان چشمهای همه ی نیازمندان و ستمدیده گان در انتظار امیدی است برای پایان این همه ظلم و جور...
و خداوند نور امید خودش را در سرزمین ظلمت زده و کفر گرفته در سال
عام الفیل مصادف با 570 میلادی در ماه ربیع الاول به روی زمین فرستاد. که نامش را محمد گذاشتند و این مولود که مورخان و دانشمندان شیعی ولادتش را در صبح جمعه روز هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای تسنن دوازدهم همان ماه می دانند.
پدربزرگوار شان عبدالله ابن عبدالمطلب ومادر ارجمندش آمنه بنت وهب است. نسب او به این گونه است: عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرةبن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکة بن الیاسبن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، همگی موحد و از مردان نیک روزگار خویش بوده اند.و خداوند برای نجات بشریت از کسی استفاده کرد که در خاندانش هیچ گونه بوی کفر نیامده باشد تا انسانیت به همان صورتی که خداوند خواهان آن است اجرا شود .
دوران نوجوانی تا ازدواج

پیامبرصلی الله علیه و آله در بیست (یا پانزده) سالگی همراه عموهای خود در چهارمین جنگ ازجنگ های فجار شرکت کرد. این نبرد بین طایفه قریش وقبیله هوازن واقع شد. رسول خدا فرموده است: «من در این جنگ به عموهایم تیر میدادم تا آنان پرتاب کنند». پس از پایان نبرد فجار، پیمانی به نام «حلف الفضول» بین طایفه هایی از قریش بسته شد که بر اساس آن می بایست برای یاری هر مظلومی در مکه وباز گرفتن حق او از ستمکار، متحد شوند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم رود. رسول خدا بیست ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان در این پیمان شرکت کرد و با قریشیانهم پیمان گردید تا یاور ستمدیدگان باشد. آن حضرت سال ها پس از حلف الفضول در زمان بسط اسلام فرمود: «در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت می شدم اجابت می کردم و اسلام جز استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است».
 حضرت محمد در سن 25 سالگی با تدبیر خود در نصب حجرالاسود (در ماجرای تجدید
بنای کعبه) مانع جنگ و نزاع بین طوائف قریش گردید. آوازه امانت داری و راست گفتاری محمد صلی الله علیه وآله باعث شد تاحضرت خدیجه سلام الله علیها، دختر خویلد، زن برجسته و ثروتمند قریش که برای تجارت،از مردان یاری می گرفت او را به همکاری دعوت نماید و آن حضرت را در قالب قراردادیبرای تجارت عازم شام «سوریه» کند. رسول اکرم پس از بازگشت، سود فراوانی را که بهدست آورده بود به خدیجه سپرد. خدیجه که شیفته ی حسن خلق و صفات برجسته او شده بود،به آن حضرت پیشنهاد ازدواج داد که مورد پذیرش او قرار گرفت. ازدواج آن ها دو ماه وبیست و پنج روز پس از بازگشت او از شام «سوریه» بوده است.



[ دوشنبه 91/11/9 ] [ 11:36 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 252438