سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

به نام آفریدگار مهر

یا بقیه الله

آجرک الله...

 

مادرم سلطان عفت بود.

مادر من بود که به عفت جان داد

 و در آخرین روزهایی که دنیا طعم نفس های او را می چشید

به من آموخت مرگ، انتهای خط عفت نیست.

عفت امتداد دارد تا آن سوی مرز دنیا.

تابوت مادرم را بر دوش می برند.

من نباید به دنبال تابوت بروم.

تابوت، مرا تنها رها کرد و رفت.

تابوت مادرم را شبانه می برند.

او خودش وصیت کرده تا شبانه دفن شود.

راستی مادر!

چقدر عفیفی که حتی به پرده سیاه شب هم اعتماد نکردی

و پرده ای را که روی شاخه های نخل تابوتت کشیده شد

به یاری گرفتی تا عفت تو ذره ای احساس نقصان نکند.

منبع: واژه های خیس؛ محسن عباسی والدی

 

و اما بعد: حجاب همان چادری بود که پشت در خانه سوخت، اما از سر مادر مهربانی ها نیفتاد...


[ یکشنبه 92/12/25 ] [ 10:58 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

به نام آفریدگار مهر

یا بقیه الله

آجرک الله...


 

مادرم از دنیا رفت.

پدرم در دنیا ماند.

مادرم وصیت کرد شبانه دفنش کنند.

پدرم او را غسل داد و کفن کرد.

وقت نماز خواندن بر پیکر مادر رسید.

پدر جلو ایستاد.

یتیمان مادر پشت سر پدر به نماز ایستادند.

گمانم این است که از ابتدای خلقت تا آن روز

هیچ تصویری، آسمان و زمین را بیش از این تصویر به آتش نکشید.

مادر در لباس سفید آخرت پیچیده و روی زمین خوابیده.

پدر، مادر را در مقابل خود گذاشته و ایستاده.

با چه توانی؟ نمی دانم.

بچه های کوچک مادر پشت پدر ایستاده اند.

بزرگشان هفت سال دارد.

دوست دارند فریاد بزنند

اما آرام آرام گریه می کنند و بر پیکر مادر نماز می خوانند.

من باورم آن است که آن شب

بر زنده ترین موجود، نماز میت خوانده شد.

جمله ای از نماز میت؛ اما آتشم می زند که نمی دانم

با چه دلی پدر این جمله را بر زبان راند.

«اللهم لا نعلم منها إلا خیرا». خدایا ما جز نیکی از این بنده تو ندیدیم.

و من مانده ام و باز هم یک سوال بی پاسخ:

«چرا مردم با مادری که جز خیر از او ندیدند،...»

این هم بماند.

این جمله دنیایی از خاطره را در ذهن پدر به تصویر کشید.

نماز تمام شد.

 من حال آسمان را می فهمیدم.

اگر مادرم وصیت نکرده بود که مخفیانه دفن شود

من می دانم که صدای انفجار بغض آسمان

عالم را زیر و رو می کرد....

منبع: واژه های خیس؛ محسن عباسی والدی


[ یکشنبه 92/12/25 ] [ 8:33 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

به نام آفریدگار مهر

آقای خوبم، ا جازه!

 

 

تلخ و شیرین در ترک گناه 

نگاه تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است.

چشم ورودی روح است، اگر سالن ورودی خانه تان کثیف باشد، آلودگی آن به پذیرائی و باقی اتاق ها هم سرایت پیدا می کند و کثیف می شود!

75% یادگیری از طریق نگاه رخ می دهد. یعنی همین که نگاه می کنی ثبت می شود! حک می شود در روحت، حالا بیا و با هزار بدبختی پاکش کن. مگر به این راحتی از ذهن بیرون می رود!

حالا فهمیدی چرا نگاه را به تیر زهرآلود تشبیه کرده اند. فرق این تیر با تیر عادی این است که زهر را داخل خون آدم می کند و خلاص!


[ یکشنبه 92/12/11 ] [ 4:19 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 252441